گزارش «Geopolitical Monitor»؛

اهداف راهبردی سفر ترامپ به حوزه خلیج فارس

سفر برنامه‌ریزی‌شده رئیس‌جمهور آمریکا به غرب آسیا چیزی فراتر از سفری نمادین است، در واقع مانور قدرت مبتنی بر ضروریات اقتصادی داخلی، نوسانات ژئوپلیتیک جهانی و محوریت کشورهای حوزه خلیج فارس در راهبرد منطقه‌ای آمریکاست.
تاریخ انتشار: سه‌شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - 13 May 2025

اهداف راهبردی سفر ترامپ به حوزه خلیج فارس

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ اهداف اساسی سفر برنامه‌ریزی‌شده دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا به خاورمیانه شامل تأمین کمک‌های اقتصادی، تقویت دیدگاه‌های سیاسی و افزایش تسلط ایالات متحده بر شرکای قابل اعتماد خود در  خلیج فارس یعنی قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی است.

 

این سه کشور نه تنها ستون‌های ثبات منطقه‌ای هستند، بلکه به عنوان نمایندگانی کارآمد برای اعمال قدرت ایالات متحده بدون هزینه‌های دخالت مستقیم نظامی نیز عمل می‌کنند. این کشورها از اهرم انرژی و نقدینگی مالی گرفته تا میانجیگری در مناقشات منطقه‌ای، ارزش منحصر به فردی دارند که ترامپ مصمم به کنترل آنهاست؛ اما برای نیل به این اهداف باید از میدان مین برنامه‌های رقیب، تقویت جهان چندقطبی و تغییر وفاداری‌ها به ویژه با نفوذ فزاینده چین و نقش پیچیده روسیه عبور کند.

یکی از مهمترین نگرانی‌های ترامپ، قیمت نفت خواهد بود. هزینه‌های بالای انرژی، تورم داخلی را افزایش می دهد

 

«آمریکا اول» با بودجه خلیج فارس

دغدغه اصلی ترامپ همچنان موضوعات داخلی است؛ وی باید با پیروزی‌های ملموس به واشنگتن بازگردد تا دکترین «اول آمریکا» خود را اعتبار بخشد. با افزایش فشارهای تورمی به دلیل سیاست‌های تعرفه‌ای، ترامپ به دنبال معاملاتی است که ثروت خلیج فارس را به اقتصاد ایالات متحده تزریق کند. این موضوع شامل تعهدات سرمایه‌گذاری چند میلیارد دلاری ریاض، دوحه و ابوظبی می‌شود. برخلاف دولت‌های قبلی که بر روندهای دیپلماتیک تأکید داشتند، ترامپ کمتر به سیاست‌ بلندمدت علاقه دارد و بیشتر بر جنبه معاملاتی سیاست خارجی متمرکز است.

 

بی‌اعتنایی اش به عمان پیامی آشکار به سایر بازیگران منطقه‌ای ارسال می‌کند مبنی بر اینکه همسویی اقتصادی با منافع ایالات متحده، پیش‌نیاز جدید تعامل دیپلماتیک است.

 

سیاست انرژی

یکی از مهمترین نگرانی‌های ترامپ، قیمت نفت خواهد بود. هزینه‌های بالای انرژی، تورم داخلی را افزایش می دهد و اهداف اقتصادی اش را تضعیف می‌کند. در مقابل، عربستان به عنوان قدرت تأثیرگذار بر قیمت نفت جهان، دلایل قانع‌کننده‌ای برای حفظ قیمت‌های بالا برای متعادل کردن بودجه ملی خود و حفظ چشم‌انداز بلندپروازانه ۲۰۳۰ دارد. بنابراین، مذاکرات بیشتر معطوف به موضوعات راهبردی خواهد بود. ترامپ می‌تواند در ازای امتیازات کوتاه‌مدت در زمینه تولید نفت، تضامین امنیتی گسترده‌ یا معاملات تسلیحاتی ارائه دهد.

 

با وجود این، هرگونه مصالحه‌ای از این دست، احتمالاً موقت خواهد بود. کشورهای حوزه خلیج فارس اکنون آگاه هستند اهرم انرژی همچنان یکی از معدود ابزارهای باقی‌مانده در همکاری نامتقارن با واشنگتن است.

 

پرونده اوکراین

یکی از ابعاد بالقوه و کمتر توجه شده این سفر، تمایل ترامپ برای بهره‌برداری از دیپلماسی خلیج فارس برای میانجیگری با هدف پایان دادن به درگیری اوکراین است. ترامپ در رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری وعده داده بود جنگ اوکراین را یک روزه پایان می دهد.

 

این تعهد هنوز محقق نشده است و ترامپ کشورهای خلیج فارس، به ویژه عربستان را به عنوان کانال ارتباطی مفید با مسکو تلقی می‌کند. پیش تر و در سال 2025 عربستان میزبان مذاکرات پشت پرده ایالات متحده و روسیه بود و موقعیت خود را به عنوان میانجی بی‌طرف تقویت کرد. انتظار می‌رود ترامپ با تمجید از نقش ریاض، از ابتکارات جدید حوزه خلیج فارس برای برقراری آتش‌بس استفاده کند. در صورت موفقیت این موضوع، پیروزی بزرگ برای ترامپ و ارتقای راهبردی برای عربستان در صحنه جهانی خواهد بود.

 

هدف قرار دادن پکن

تأثیر متغیر چین نیز در این دیدار بسیار پررنگ خواهد بود. ترامپ به دنبال فشار بر کشورهای حوزه خلیج فارس، نه فقط امارات، قطر و عربستان سعودی، بلکه هر 6 عضو شورای همکاری خلیج فارس برای فاصله گرفتن از پکن خواهد بود. واشنگتن، حوزه خلیج فارس را گسل حیاتی در تنش‌های گسترده‌تر ایالات متحده و چین به شمار می آورد.

 

اما این کشورها به دنبال  کاهش خطر‌های خود هستند، از نظر اقتصادی با چین تعامل دارند و از نظر امنیتی به ایالات متحده وابسته هستند. بنابراین، این خطر وجود دارد فشار بیش از حد نتیجه معکوس داشته باشد. ترامپ باید رهبران خلیج فارس را متقاعد کند اتحاد نزدیک‌تر با واشنگتن امن‌ترین گزینه برای آنهاست. این موضوع مستلزم ارائه انگیزه اقتصادی موجه به کشورهای خلیج فارس، به ویژه در حوزه‌های همکاری امنیتی و تجارت فناوری پیشرفته است.

 

توافق‌نامه‌های ابراهیم و تیران

عادی‌سازی روابط با اسرائیل یکی دیگر از موارد اصلی دستور کار خواهد بود. ترامپ احتمالاً عربستان را برای پیوستن رسمی به توافق‌نامه ابراهیم زیر فشار قرار خواهد داد و خواستار پایبندی امارات به تعهدات موجود خود می‌شود. با وجود این، هزینه سیاسی چنین اقداماتی در افکار عمومی عربی، به ویژه با ادامه عملیات اسرائیل در غزه و افزایش حساسیت‌های منطقه‌ای در زمینه موضوعات مختلف، ازجمله آوارگی جمعیت غزه به وسیله اسرائیل در حال افزایش است.

ترامپ به دنبال فشار بر کشورهای حوزه خلیج فارس، نه فقط امارات، قطر و عربستان سعودی، بلکه هر 6 عضو شورای همکاری خلیج فارس برای فاصله گرفتن از پکن خواهد بود

 

پیشنهاد بحث‌برانگیز دیگر، ایجاد پایگاه نظامی ایالات متحده در جزیره تیران، مکانی راهبردی در دریای سرخ است. گرچه این اقدام برای اهداف امنیتی ایالات متحده و اسرائیل، به ویژه برای مقابله با تهدید حوثی‌ها، مفید است، اما می‌تواند واکنش‌های جدی را نه تنها از سوی ایران و گروه‌های فلسطینی در منطقه، بلکه از سوی مصر به دنبال داشته باشد. قاهره چنین موضوعی را به عنوان تضعیف ترتیبات امنیتی خود برای کانال سوئز و سینا و نیز کاهش نقش منطقه‌ای اش به نفع مثلث رو به رشد عربستان-اسرائیل-آمریکا تلقی می‌کند.

 

 

اگر ترامپ در این موضوع زیاده‌روی کند، مصر به عنوان شریک دیرینه ایالات متحده را از خود می راند و بیشتر به مدار پکن یا مسکو سوق می‌دهد. بنابراین هزینه‌های راهبردی می‌تواند بسیار بیشتر از مزایای آن باشد. درنهایت تجدید نظر در همکاری‌های امنیتی راهبردی میان ایالات متحده، مصر و عربستان مورد نیاز است.

 

خواسته‌های کشورهای حوزه خلیج فارس

در حالی که ترامپ با فهرستی از خواسته‌ها از راه می‌رسد، کشورهای حوزه خلیج فارس بازیگران منفعلی نیستند. آنها نیز فهرستی از خواسته‌های راهبردی دارند و احتمالاً برای اقدام متقابل تلاش خواهند کرد. این خواسته‌ها عبارتند از:

بازتنظیم سیاست سوریه: کشورهای خلیج فارس، به ویژه عربستان پس از سقوط بشار اسد در دسامبر 2024 به دنبال ادغام مجدد منطقه‌ای سوریه در ریاست جمهوری احمد الشرع هستند. رهبران خلیج فارس می‌خواهند ترامپ سیاست ایالات متحده را تعدیل و با رفع تحریم‌ها، امکان بازسازی و سرمایه‌گذاری سوریه را فراهم کند، زیرا قطر و عربستان متعهد به تسویه بدهی‌های سوریه به بانک جهانی شده‌اند، کشورهای خلیج فارس آماده‌اند در صورت همکاری واشنگتن  نقش محوری در آینده اقتصادی سوریه ایفا کنند.

 

بازدارندگی در برابر ایران و اسرائیل:  کشورهای خلیج فارس از احتمال افزایش تنش یکجانبه اسرائیل علیه ایران، به ویژه در لبنان و سوریه و نیز حملات هدفمند در یمن نگران هستند. آنها از گرفتار شدن در جنگ منطقه‌ای و تأثیرگذار بر ثبات اقتصادهایشان هراس دارند. بنابراین احتمالاً از ترامپ خواهند خواست اسرائیل را مهار کند و به دنبال راه‌حل‌های دیپلماتیک و نه رویارویی باشد. به دلیل تداوم تهدید حوثی‌های یمن برای ایمنی تردد کشتی‌ها در دریای سرخ و تأثیر منفی بر کانال سوئز مصر، بدون تردید هماهنگی نظامی سنجیده‌ای میان ایالات متحده و شرکای عرب منطقه‌ای مورد نیاز است. با توجه به سرمایه‌گذاری‌های قابل توجه عربستان در بخش گردشگری در امتداد سواحل غربی، کاهش بحران دریای سرخ نیاز حیاتی است.

 

فناوری و معاملات دفاعی:  سخت‌افزارهای نظامی پیشرفته ازجمله جت‌های جنگنده نسل بعدی، سامانه‌های دفاع هوایی و پهپادها در اولویت درخواست‌های کشورهای خلیج فارس قرار خواهند گرفت. عربستان احتمالاً با استناد به برابری با ایران و تنوع‌بخشی انرژی، برای توسعه برنامه هسته‌ای غیرنظامی ایالات متحده فشار بیاورد؛ به طوری که ماه آوریل اعلام شد مذاکرات توافق هسته‌ای غیرنظامی ایالات متحده و عربستان در حال پیشرفت است.

 

دسترسی به هوش مصنوعی و نیمه‌هادی‌ها:  امارات نگران محدودیت‌های صادراتی ایالات متحده بر تراشه‌های نیمه‌هادی پیشرفته است که برای توسعه هوش مصنوعی نقش کلیدی دارند. احتمالاً از ترامپ خواسته می‌شود این محدودیت‌ها را در ازای سرمایه‌گذاری بزرگ امارات در شرکت‌های فناوری آمریکایی و افزایش فاصله‌گیری از تأمین‌کنندگان چینی کاهش دهد. این قمار راهبردی است که احتمالاً هر دو طرف آن را با دقت ارزیابی می‌کنند. طبق گزارش‌ها، دولت ایالات متحده در حال بررسی کاهش محدودیت‌های صادراتی بر امارات متحده عربی است تا اجازه بهره‌گیری از نیمه‌هادی‌ها برای ساخت زیرساخت‌های هوش مصنوعی داده شود. از همین روی با سفر ترامپ به ابوظبی، همکاری راهبردی ایالات متحده و امارات در زمینه هوش مصنوعی می‌تواند در دستور کار قرار گیرد.

 

تضامین امنیتی قطر:  دوحه احتمالاً برای ادامه حضور نظامی ایالات متحده تلاش می کند و به دنبال تأیید مجدد وضعیت خود به عنوان متحد اصلی غیر ناتو و نیز به دنبال جلب حمایت سیاسی در واشنگتن با توجه به انتقاد کنگره از روابطش با حماس است. نقش قطر به عنوان میانجی اصلی منطقه‌ای نیازمند انعطاف‌پذیری است که احتمالاً ترامپ آن را حفظ کند.

 

 مخاطرات ژئوپلیتیکی بالا

سفر ترامپ به خاورمیانه نمادی از تغییر گسترده‌ در سیاست خارجی ایالات متحده و حرکتی از اتحادهای نهادی و دیپلماسی بلندمدت به سمت معامله‌گرایی و دیدگاه‌های کوتاه‌مدت است. اتکای وی به متحدان خلیج فارس برای پیروزی‌های اقتصادی، سیاسی و راهبردی، نه تنها نشان‌دهنده اولویت‌های وی، بلکه نشان‌دهنده تغییر نظم جهانی است که در آن چندقطبی به هنجار جدید تبدیل خواهد شد.

 

برای کشورهای خلیج فارس، این دیدار فرصت و آزمون بزرگی است. هرچند آنها از توجه مجدد واشنگتن استقبال، اما در مواضع خود گزینشی عمل می‌کنند. آنها وفاداری خود را بدون کسب سود ارائه نمی‌دهند و ظهور قدرت‌های جهانی جایگزین را نیز نادیده نمی‌گیرند. آنچه از این دیدار حاصل می‌شود، احتمالاً بازتعریف اتحاد ایالات متحده و حوزه خلیج فارس نباشد اما بی تردید خطوط کلی آن را در دوران آشفتگی جهانی و قدرت، بازتنظیم خواهد کرد.

 

ارسال نظر
پربیننده ترین اخبار
ابوالفضل بهشتی، عضو اتاق فکر اتحادیه اروپا در گفت‌وگو با «راهبرد معاصر» مطرح کرد: / ۲ روز پیش
«راهبرد معاصر» گزارش می‌دهد؛ / ۱ روز پیش